خبر خیلی مهم
خبر خیلی مهم

 

این خانومی که می بینید بعد از اینکه خون آشام میشه مشکلات زیادی براش پیش میاد.مثلا یکیش این بود که نمی تونست از خون انسان تغذیه کنه و هر وقت خون انسان می خورد بدنش اونو پس میزد و فقط از خون خون آشام ها می تونست تغذیه کنه.ساکاماکیا و موکامیا یویی رو میبرن پیش کارل هاینز.کارل هاینز به ساحره اش«جادوگرش»میگه که قلب یویی رو تبدیل به سنگ کنه و جالبیش اینجاست که به هیچ کس نمیگه.کارل هاینز می خواست یه آزمایش انجام بده.وقتی ساحره این کارو انجام میده احساسات و انسانیتش برای همیشه خاموش میشه.یویی تبدیل به هیولا شده بود.دیگه اون یویی ناز و دوست داشتنی نبود.وقتی کارل هاینز قضیه رو به پسرا میگه یویی اتفاقی میشنوه و خیلی عصبانی میشه از این کارل هاینز با اون مثل موش آزمایشگاهی رفتار کرده.یویی هم که قلبش تبدیل به سنگ شده بود از ساکاماکیا،موکامیا و تسوکینامیا کینه به دل میگیره و از همون ساحره می خواد که همه اینا رو به هم پیوند بزنه یعنی اگه یکیشون بمیره همشون می میره.بعد از این ساحره این کارو میکنه یویی قلب اون ساحره رو از جا میکنه.13 اون ماه یویی اون خنجری رو که سوبارو بهش داده بود فرو میکنه تو قلب خود سوبارو و انتقامش رو همه ی اونا میگیره و فرار میکنه اما یویی یه چیزی رو یادش رفت اون خنجر هر خون آشامی رو میکشه به غیر از خود سوبارو رو.سوبارو وقتی به هوش میاد خنجر رو از قفسه ی سینه اش در میاره و میره عمارت خودشون همون عمارت ساکاماکیا.وقتی سوبارو زنده میشه بقیه هم زنده میشن.کارل هاینز یکی از اسمیت ها رو مجبور میکنه این پیوند رو از بین ببره.وقتی پیوند از بین میره کارل هاینز اونو میکشه اما نمیذاره کسی از اونجا بره.کارل همشونو مجبور میکنه که دنبال یویی بگردن تا کارل هاینز انتقامش رو بگیره اما نمی تونن یویی رو پیدا کنن.وقتی موکامیا میرن عمارتشون میبینن که یویی اونجا به آتیش کشیده و از بین برده.موکامیا مجبور میشن برن پیش کارل هاینز.کارل هاینز هم اونا رو میفرسته پیش کارلا و شین. البته فقط موکامیا میتونستن برن عمارتشون ساکاماکیا مجبور بودن پیش کارل هاینز بمونن.بعد از 30 سال ساکاماکیا برمیگردن عمارتشون.دقیقا یه شب قبل از این که کاترین بیاد و کلید سوبارو رو بهش بده اونا میان.توی این 30 سال سوبارو خودشو تو اتاقش حبس کرده بود.«دیوونه ی خل».خب بقیشو تو داستان می فهمید.فقط خواستم بگم یویی تو داستان هست و چه اتفاقاتی افتاده.

بای ی ی ی ی


نظرات شما عزیزان:

روشنا
ساعت19:25---21 خرداد 1395
اوه اوه اوه اوه یویی جان عزیزم منتظر باش حالتو جا می آرم جوری آیاتو رو عاشق کنم که نفهمی از کجا خوردی خخخخ مرسی آجی که گفتی و لطفا قمست بعدی رمانتو بگذار مرگ من
پاسخ:همین الان تمومش کردم.میذارمش


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 21 خرداد 1395 ] [ 18:41 ] [ katrin ] [ ]
LastPosts